اول دفتر
دفتر شعر
دفتر مجازی شعر
فهرست شاعران
آرشیو موضوعی شعر و جستجو
فیدخوان شعر
مقالات و یادداشت ها
کتابخانه
ویژه نامه ها
شعر فاطمی
شعر انتظار
شعر انقلاب اسلامی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب رمضان 1402
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 97
قیصر امین پور
بهار و انتظار
شعر عاشورایی
شعر دفاع مقدس
شهید سیدحسن نصرالله
شعر برای حاج قاسم سلیمانی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان ۱۳۹۶
ویژه نامه فاجعه منا
شعر پاییز
شعر اربعین
برای ایران
شهید جمهور، مجموعه اشعار برای شهید ابراهیم رییسی
شعر برای شهید محسن فخری زاده
رمضانیه
ویژه نامه شعر وحدت اسلامی
شعر رضوی
شعر فلسطین - شعر ضد صهیونیستی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، رمضان 1403
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 98
نجمه زارع
شعرخوانی شاعران آیینی در محضر رهبر حکیم انقلاب ۱۳۹۵
|
ورود
|
ورود
اول دفتر
+
دفتر شعر
دفتر مجازی شعر
فهرست شاعران
آرشیو موضوعی شعر و جستجو
فیدخوان شعر
مقالات و یادداشت ها
کتابخانه
+
ویژه نامه ها
شعر فاطمی
شعر عاشورایی
شعر اربعین
شعر رضوی
شعر انتظار
شعر دفاع مقدس
برای ایران
شعر فلسطین - شعر ضد صهیونیستی
شعر انقلاب اسلامی
شهید سیدحسن نصرالله
شهید جمهور، مجموعه اشعار برای شهید ابراهیم رییسی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب، رمضان 1403
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب رمضان 1402
شعر برای حاج قاسم سلیمانی
شعر برای شهید محسن فخری زاده
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 98
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان 97
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب - رمضان ۱۳۹۶
رمضانیه
نجمه زارع
قیصر امین پور
ویژه نامه فاجعه منا
ویژه نامه شعر وحدت اسلامی
شعرخوانی شاعران آیینی در محضر رهبر حکیم انقلاب ۱۳۹۵
بهار و انتظار
شعر پاییز
شاعران
جهت استفاده از این ماژول وارد "تنظیمات ماژول" شده و آن را پیکربندی نمایید.
اشعار خلیل جوادی
متولد:
شمع بیت المال روشن مانده است / خلیل جوادی
باز بوی باورم خاکستری ست
واژه های دفترم خاکستری ست
پیش از اینها حال دیگر داشتم
هرچه می گفتند باور داشتم
ما به رنگی ساده عادت داشتیم
ریشه در گنج قناعت داشتیم
پیرها زهر هلاهل خورده اند
عشق ورزان مهر باطل خورده اند
باز هم بحث عقیل و مرتضی ست
آهن تفتیده ی مولا کجاست
نه، فقط حرفی از آهن مانده است
شمع بیت المال روشن مانده است
با خودم گفتم تو عاشق نیستی
آگـه از سِرّ شقایق نیستی
غرق در دریا شدن کار تو نیست
شیعه ی مولا شدن کار تو نیست
در صفوف ایستاده بر نماز
ابن ملجم ها فراوانند باز
خواستم چیزی بگویم دیر شد
واژه هایم طعمه ی تکفیر شد
قصه ی ناگفته بسیار است باز
دردها خروار خروار است باز
دستها را باز در شبهای سرد
ها کنید ای کودکان دوره گرد
مژدگانی ای خیابان خواب ها
می رسد ته مانده ی بشقاب ها
سر به لاک خویش بردیم ای دریغ
نان به نرخ روز خوردیم ای دریــــغ
قصّه های خوب رفت از یادها
بی خبر ماندیم از بنیادها
صحبت از عدل و عدالت نابه جاست
سـود در بازار ابن الوقـت هاست
گفته ام من دردها را بارها
خسته ام خسته از این تکرارها
ای که می آید صدای گریه ات
نیمه شـب ها از پس دیوار ها
گیر خواهد کرد روزی روزیت
در گلوی مال مردم خوارها
من بــه در گفتم ولیکن بشنوند
نکته ها را مو به مو دیوارها
12244
13
3.98
گفتید رفیقتان شما را نشناخت!؟ / خلیل جوادی
گفتید رفیقتان شما را نشناخت!؟
شد مثل غریبه؟، آشنا را نشناخت؟
این مسئله ای نیست، یکی در جایی
وقتی که رئیس شد خدا را نشناخت
1006
0
5
گفتیم چرا قیافه می گیرد پس؟! / خلیل جوادی
روی دو لبش سه من سبیل افتاده
بر قله بینی اش زگیل افتاده
گفتیم چرا قیافه می گیرد پس؟!
گفتند که از دماغ فیل افتاده
1041
0
4.83